طبیب دل اوست و بس!

وبلاگی برای دل خودم و خودت

طبیب دل اوست و بس!

وبلاگی برای دل خودم و خودت

طبیب دل اوست و بس!

اینجا وبلاگیست تا دور هم باشیم! دور هم بگوییم! از هرچه در دل داریم! دین، فرهنگ، سیاست، طنز، علم، اجتماع و ....!
طبیب دل ما "اوست" و به کمکش دل هایمان را مداوا میکنیم.
این وبلاگ باشد تا به کمک "او" ، دل های کسانی که به این وبلاگ سر میزنند هم شاد شود!

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۱ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

سلام آقا جان

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر گنبد طلایت در این هوای گرفته

سلام بر صحن و سرایت با این دل خسته

سلام بر پنجره فولاد با صفایت با این قلب فسرده

و سلام بر ضریح زیبایت با تمام وجود

  با تمام وجود می گویم السلام علیک یا امام غریب! تو امام غریبایی! سلام بر تو که داغ غربت کشیده ای و از خاندان خود دور گشته ای.

  السلام علیک یا امام رووف! سلام بر تو که مهربانی بر این همه بنده ی گناهکار! بر این همه بندگانی که روسیاه آمده اند بلکه تو شفاعتشان را از بارگاه رضویت به درگاه حضرت حق بکنی و نظری بر دل گرفته و فسرده شان بیفکنی.

 

سلام بر تو! سلام بر خواهر تو؛ فاطمه معصومه! خواهری که دست کمی از غربت تو نداشت. تنها از مدینه راهی خراسان شد. اصلا گویی این خواهران خاندان عصمت و طهارت که از ذریه ی فاطمه ی زهرایند عادت دارند که در راه برادر و امام عصرشان سختی و مصیبت بکشند. سلام بر زینب خراسان. زینب کربلا، پا به پای برادرش آمد و در صحرای کربلا بود و حضور داشت. اما زینب خراسان، دیگر برادری به همراهش نبود. تنها از مدینه راه افتاد به سمت کربلای خراسان! کربلایی که سر برادر را گرچه نبریدند و گرچه آب را بر برادرش نبستند اما جگرش را جوری سوزاندند که حتی با آب هم آرام نمی شد. در کربلا اگر آب به امام می رساندند، تشنگی جگر اباعبدالله آرام میشد. اما در خراسان اگر آب می رساندند، جگر علی بن موسی بیشتر می سوخت.

  

می خواستند با سیاست بنی عباسی خود، نور هدایت را از مریدان خاندان طهارت بگیرند و چشمه معرفت را بر تشنگان عاشقان امامت بخشکانند. اما نمی دانستند نوری که منشأش نورانیت زهرای اطهر باشد و کوثری که ساقی اش ابالحسن باشد، با دست نجس این کافران مومن نما آلوده نمی شود و همواره تشنگان را سیراب آب معرفت می کند و چراغ راه هدایت است.

  سلام بر پنجره فولادت می کنم. پنجره ای که بدان توسل می کنیم که شاید دل غریب ما را لایق بدانی و دستی از کرمت بر آن بکشی تا اندکی از این نور و آب به جان خسته و گرفته ی ما هم برسد.

  

سلام بر صحن و رواقی می کنم که وقتی در آن قدم می زنم، پای بر بال ملائک می گذارم. سلام بر این ملائک و فرشتگان! ملائکی که کمال در خادمی زائران تو را دارند. صحن و رواقی که فرشتگان در در آن به پرواز در آمده اند و پیوسته در آن نماز می گزارند. نماز را در رواقت می خوانم که مقبولیت آن نه به جهت لیاقت و خلوص من است، که از برکت حضور همین فرشتگان دربار پادشاهیت است. سلام بر این ملائک می کنم که شاید بر دل بی تاب من رحمی کنند و سفارش من را در بارگاه عرش الهی کنند.

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی


http://mhazim.blog.ir/