بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر گنبد طلایت در این هوای گرفته
سلام بر صحن و سرایت با این دل خسته
سلام بر پنجره فولاد با صفایت با این قلب فسرده
و سلام بر ضریح زیبایت با تمام وجود
با تمام وجود می گویم السلام علیک یا امام غریب! تو امام غریبایی! سلام بر تو که داغ غربت کشیده ای و از خاندان خود دور گشته ای.
السلام علیک یا امام رووف! سلام بر تو که مهربانی بر این همه بنده ی گناهکار! بر این همه بندگانی که روسیاه آمده اند بلکه تو شفاعتشان را از بارگاه رضویت به درگاه حضرت حق بکنی و نظری بر دل گرفته و فسرده شان بیفکنی.
سلام بر تو! سلام بر خواهر تو؛ فاطمه معصومه! خواهری که دست کمی از غربت تو نداشت. تنها از مدینه راهی خراسان شد. اصلا گویی این خواهران خاندان عصمت و طهارت که از ذریه ی فاطمه ی زهرایند عادت دارند که در راه برادر و امام عصرشان سختی و مصیبت بکشند. سلام بر زینب خراسان. زینب کربلا، پا به پای برادرش آمد و در صحرای کربلا بود و حضور داشت. اما زینب خراسان، دیگر برادری به همراهش نبود. تنها از مدینه راه افتاد به سمت کربلای خراسان! کربلایی که سر برادر را گرچه نبریدند و گرچه آب را بر برادرش نبستند اما جگرش را جوری سوزاندند که حتی با آب هم آرام نمی شد. در کربلا اگر آب به امام می رساندند، تشنگی جگر اباعبدالله آرام میشد. اما در خراسان اگر آب می رساندند، جگر علی بن موسی بیشتر می سوخت.
می خواستند با سیاست بنی عباسی خود، نور هدایت را از مریدان خاندان طهارت بگیرند و چشمه معرفت را بر تشنگان عاشقان امامت بخشکانند. اما نمی دانستند نوری که منشأش نورانیت زهرای اطهر باشد و کوثری که ساقی اش ابالحسن باشد، با دست نجس این کافران مومن نما آلوده نمی شود و همواره تشنگان را سیراب آب معرفت می کند و چراغ راه هدایت است.
سلام بر پنجره فولادت می کنم. پنجره ای که بدان توسل می کنیم که شاید دل غریب ما را لایق بدانی و دستی از کرمت بر آن بکشی تا اندکی از این نور و آب به جان خسته و گرفته ی ما هم برسد.
سلام بر صحن و رواقی می کنم که وقتی در آن قدم می زنم، پای بر بال ملائک می گذارم. سلام بر این ملائک و فرشتگان! ملائکی که کمال در خادمی زائران تو را دارند. صحن و رواقی که فرشتگان در در آن به پرواز در آمده اند و پیوسته در آن نماز می گزارند. نماز را در رواقت می خوانم که مقبولیت آن نه به جهت لیاقت و خلوص من است، که از برکت حضور همین فرشتگان دربار پادشاهیت است. سلام بر این ملائک می کنم که شاید بر دل بی تاب من رحمی کنند و سفارش من را در بارگاه عرش الهی کنند.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
شب عاشورا
سخن از ((نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم)) بود
روز عاشورا میگوید:
بیایید به من کمک کنید
آیا یاور و مددکاری هست؟
هل من ناصر ینصرنی؟
شب صحبت میکند تا مبادا
خبیثی در بین طیب ها باشد
و روز سخن میگوید تا مبادا
طیبی در بین خبیث ها مانده باشد
شب غربال میکند
تا فقط صالحان بمانند
و روز غربال میکند
تا فقط اشقیا در مقابل او ایستاده باشند
آیت الله حائری شیرازی
رنگ ها، رنگ خزان است،بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
این سفر بار گران است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
صحبت از جایزخ و ملک ری و گندم بود
خواهرت دل نگران است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
چشم شوری به علی اکبرتان خیره شده
قصه مرگ جوان است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
صحبت از دیده دریایی عباس شده
تیرها بین کمان است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
ساربان خیره شده بر خم انگشتری ات
خنجرش نقره نشان است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
خواب دیدم که سرت بر سر خاک افتاده
رنگ این خاک همان است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
یک طرف این همه زن در طرف دیگر جنگ
لشگری چشم چران است، بیا برگردیـــــــــــــــــــــم
پ.ن:شهید سید مرتضی آوینی: حنجره ها را بگشایید و نفس ها را فریاد کنید، تا سکوت کفر، عاشورا را در خود نبلعد!
التـــــــــــــــــــماس دعـــــــــــــــــــــا
مگر نجوم ز بدر الدجی چه می دانند؟
زمینیان ز ستون سما چه می دانند؟
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند؟
و عالمی که به ما خرده از علی گیرند
ز دلربایی مولای ما چه می دانند؟
اسیر های هوی و اسیر های هوس
ز دام عشق شه لا فتی چه می دانند؟
باز هم اول مهر آمده بود؛
و معلم آرام، اسم ها را می خواند:
– اصغر پور حسین!
پاسخ آمد: حاضر!
– قاسم هاشمیان!
پاسخ آمد: حاضر!
– اکبر لیلازاد!
… پاسخش را کسی از جمع نداد.
بار دیگر هم خواند: اکبر لیلازاد…
پاسخش را کسی از جمع نداد…
همه ساکت بودیم؛
جای او این جا بود؛
اینک اما، تنها؛
یک سبد لاله ی سرخ، در کنار ما بود…
لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید…
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم؛
غنچه ای در دل ما می جوشید،
گل فریاد شکفت…
همه پاسخ دادیم:
– حاضر! ما همه اکبر لیلازادیم…
ما همه اکبر لیلازادیم…
ما همه اکبر لیلازادیم…
قیصر امین پور
هدیه کنیم یک شاخه گل زیبای صلوات به روان پاک شهدا
پ.ن:بابت تاخیر چند ماهه معذرت،سرمان به شدت شلوغ بود!
یا علی